برودپیک، و پرسش‌هایی که باید پاسخ یابند

حمید دهقان، کوه‌نورد باسابقه و نام‌آشنای کشور، در “همایش بررسی رویداد برودپیک” (تهران- 27 بهمن 92) به طرح چند موضوع و یک مجموعه پرسش پرداخت که به گفته‌ی خودش، قرار است در قالب یک پروژه، به بررسی حادثه‌ی برودپیک (گشایش مسیر ایران، و درگذشت سه گشاینده‌ی مسیر) اختصاص یابد. او امیدوار است که با یافتن پاسخ‌هایی برای این مجموعه پرسش، «انتقال تجربه‌ای» صورت گیرد و «الگویی برای بررسی این گونه حوادث» شکل بگیرد.‌ مطلب ارایه‌شده‌ی حمید دهقان را در زیر می‌بینید:

روش و الگوی بررسی حادثه برودپیک 92

بررسی و ریشه یابی حادثه‌ی وحشتناک و غیر قابل جبران برودپیک 92 در فضای حاکم بر جامعه‌ی کوهنوردی ایران،  مستلزم یک بررسی و کند و کاو همه جانبه و چند وجهی در زمینه‌های زیر است:

  • اصول فنی حاکم بر هیمالایانوردی
  • استفاده‌ی بهینه و تطبیقی از تجارب خارجی و داخلی
  • برنامه ریزی دراز مدت پویا قبل از برنامه
  • برنامه ریزی کوتاه مدت پویا در زمان اجرای برنامه
  • شرایط روحی روانی حاکم بر فضای این برنامه
  • فضای روانی حاکم بر جامعه‌ی کوه‌نوردی ایران، علی‌الخصوص در چند سال گذشته
  • شرایط روحی روانی اعضای تیم
  • شرایط گذار حاکم در تمام عرصه‌های اجتماعی،  علی‌الخصوص چالش های بین جوان‌گرایی و تعقل و تجربه.

 سال‌ها است که در جامعه‌ی ما پس از هرحادثه‌ای اعم از سیل، زلزله، سقوط هواپیما، و دیگر حوادث اجتماعی، تا حوادث کوه‌نوردی، تب و مُدی به اسم آسیب شناسی (و این روز ها با چاشنی “آسیب شناسی علمی”) متداول می‌شود که پس از مدتی از تب و تاب افتاده و بدون هیچ نتیجه و بازخوردی به فراموشی سپرده می‌شود. تااین‌که حادثه‌ی دیگری اتفاق می‌افتد، و این دور تسلسل بی‌نتیجه کماکان ادامه می‌یابد و مجددا” با همان سناریو انسان‌های دیگری به کام مرگ می‌روند، در صورتی که می‌توانستیم از بروز نمونه های مشابه آن جلو گیری کنیم.

مبنای بررسی و قضاوت درست و منطقی هر موضوع و حادثه ای بر اساس اطلاعات میباشد. این اطلاعات باید دارای سه ویژگی مهم زیر باشد:

   × کامل باشد

   × همه جانبه باشد

   × بی‌طرفانه باشد

پس از آن‌که اطلاعات با ویژگی های فوق جمع آوری شد جهت بررسی و آنالیز آن حادثه می بایست دو پارامتر اصلی:

1.  هدف آنالیز

2. روش و الگوی آنالیز

مشخص شود.

بنابر این چنانچه در یک حادثه کوهنوردی، قضاوت فقط بر اساس اطلاعات یک گزارش جانبدارانه نسبت به منافع و مواضع باشگاهی و یا دولتی باشد، آن قضاوت ناقص ، یک جانبه و یک طرفه خواهد بود و بیشتر جنبه دفاعیه دارد تا قضاوت. نهایتا چنین گزارشی هدف والایی را که همانا انتقال تجربه به کوهنوردان است، به فراموشی خواهد سپرد. پاسخ های سیاست مدارانه، جانبدارانه و متعصبانه به سوالات افکار عمومی جامعه کوهنوردان و پنهان شدن پشت نام تاریخ و گذشته افراد و باشگاه‌ها و از بالا به پایین نگاه کردن و پاسخ های طلبکارانه به سوال کنندگان،  سوالات را در ذهن نسل جوان ما از بین نخواهد برد. نتیجه این برخود نهایتا” این خواهد بود که نسل جوان و پویای ما هیچ اعتمادی به تجربه گذشتگان نخواهند نمود و باز در سالهای آتی شاهد مرگ عزیزانی خواهیم بود که بدون شک عملکرد غلط و برخورد متعصبانه بازماندگان حوادث قبلی یکی از عوامل حوادث و مرگ کوهنوردان در سالهای آینده خواهد بود.

از سوی دیگر متهم نمودن یک طرفه افراد، دست اندر کاران و پیشکسوتان باشگاه و سرپرست برنامه و دیگر همنوردان بازمانده این تیم، نه تنها تحلیل و قضاوتی بی اساس و بدون هدف است، بلکه تنها نتیجه آن ایجاد زمینه و عرصه ای است مناسب برای تسویه حسابها و عقده گشایی های جماعتی معلوم الحال ومحکوم نمودن افرادی خاص در جهت تفرق، پراکندگی و مسموم تر نمودن فضای کوهنوردی کشور، و باز این سیکل مجددا” در سالهای دیگر با عمق وحشتناک تری ادامه خواهد یافت. در این ارتباط، وحشتناک ترین برخورد توهین به کسوتِ بزرگان و پیشکسوتانی است که جامعه کوهنوردی مدیون خدمات آنها است.

بزرگش نخوانند اهل خرد / که نام بزرگان به زشتی برد 

دو شیوه بررسی و تحلیل حادثه که در بالا توضیح داده شد بعلت اینکه از شیوه و الگویی بیطرفانه، همه جانبه و براساس اطلاعات مستند و چند وجهی برخوردار نیستند عملا” هیچگاه نمی تواند به هدف نهایی خود که انتقال تجربه به گونه ای مستند به جامعه کوهنوردی است، دست یابند. این شیوه‌ها، فقط خوراکی برای حاشیه سازان و عوامل بحران‌ساز در جامعه کوهنوردی است (به یاد بیاوریم کوهنوردی کشورمان را در دهه 40 و 50 که ژست های هیمالایا نوردی و تجهیزاتی با برند های اروپایی وآمریکایی در بین کوهنوردان رواج نداشت، اما صداقت، صمیمیت ، ایثار و تواضع کوهنوردان نه تنها در تمام رشته های ورزشی بلکه در سطح جامعه فرهیخته و دانشگاهی ما تاثیر گذار و انسان ساز  بود).

تحلیل و بررسی حادثه وحشتناک برودپیک با تعیین روش و اسلوبی همه جانبه و بر اساس اطلاعاتی مستندو چند وجهی درجهت جلوگیری از حوادث مشابه در کوهنوردی درون کشور و هیمالایا نوردی، می‌تواند مفید وتاثیر گذار باشد. در غیر این صورت تکرار داستان کلیشه ای “آسیب شناسی هیمالایانوردی”  تا مدتی داغ است و بدون هیچگونه تاثیری بر بدنه کوهنوردی کشور، آتش آن فروکش می‌کند. فراموش نکنیم که شکستن مرزها، در پدیده های عالم هستی، با  شکستهای سنگین شروع شده است. بدون شک شجاعت و تهور مجتبی ، آیدین و پویا در گشایش مسیر نو،  در تاریخ کوهنوردی ایران حک خواهد شد، اگرچه آن عزیزان هرگز برنگشتند.

سپاه پیشرفت اند و تکامل این جوانمردان / سپاه این ‌چنین از وادی حرمان گذر دارد

بدون هیچگونه تواضع ریاکارانه ای، من در حضور جامعه کوهنوردی خود را در سطحی نمی ببینم که نسبت به حادثه برودپیک اظهار نظر نمایم، و ادعای قضاوت در موردحادثه برودپیک را ندارم اما سوالات بسیار زیادی از قبل از سفر آن عزیزان تا زمان وقوع آن حادثه دلخراش برایم مطرح بود. تا اینکه با جرقه و تولید فکری بدیع از جانب یکی از دوستان هیمالایا نورد خود که سابقه صعود به چندین قله 7000 متری در هیمالایا  و دهها صعود به قلل آلپ و قلل آمریکای جنوبی را دارد، مواجه شدم.  تا جایی که من اطلاع دارم به گونه ای مستند و به این شیوه، تاکنون هیچ‌کدام از حوادث کوهنوردی در کشور ما بررسی نشده است. ما با کمک  دوستانمان توانستیم نظم ،الگو و سیاقی را برای سوالات پراکنده خود به صورت زیر طراحی کنیم :

الف. لایه‌ی اول  سوالات اصلی

1)  بخش آماده سازی قبل ازبرنامه وبرنامه ریزی های اولیه

 2) بخش برنامه ریزی درزمان اجرای برنامه

 3) نحوه اجرای برنامه وداشتن پویایی وانعطاف درطی برنامه وتصمیم گیری بموقع براساس مسائل غیر برنامه ریزی شده و غیر مترقبه

4) مسائل روانی افرادتیم اعم ازمسائل وروحیات روانی مسلط درباشگاه،سرپرست،افرادتیم،وافرادموثرقبل ازبرنامه ودرطی برنامه

 

  ب0 لایه‌ی دوم  سوالات اصلی

 هر یک ازسوالات لایه اول شامل سوالاتی تحت عنوان سوالات لایه دوم می باشد که به تشریح جزئیات سوالات لایه اول می پردازد. سوالات لایه دوم فقط محدود به این سوالات نمی باشد و میتواند توسعه بیشتری داشته باشد به شرط اینکه فقط در چارچوب عناوین سوالات لایه اول قرار داشته باشد.

 

پ. نحوه‌ی یافتن پاسخ هریک از سوالات

برای یافتن پاسخ این  سوالات بدون هیچ‌گونه محدودیت و سانسوری و بدون پیش داوری از کلیه کانال‌های  داخلی و خارجی بهره خواهیم برد. در طیف وسیع منابع اطلاعاتی برای یافتن پاسخ سوالات تنها محدودیت این است که منبع باید مستند باشد نه برمبنای حدس و گمان. در نهایت پس از جمع آوری کلیه اطلاعات مستند  ومیدانی برآنیم که مجموعه را به صورت مدون در اختیار جامعه کوهنوردی قرار دهیم.

هدف از یافتن پاسخ این سوالات صرفاً تحلیل بی طرفانه و همه جانبه بر اساس مستندات دقیق و نه برمبنای پیش داوری و نظر شخصی میباشد . لذابدنبال کشف علل و نارسائیهایاین برنامه هستیم و نه کشف مقصر و متهم در حادثه برودپیک 92

همه بر این امر واقفیم که ضعف مستند سازی و بحران مدیریت در تمام ارکان جامعه ما حاکم است. لذا هدف نهایی این پروژه صرفاً جمع آوری پاسخ به سوالات برمبنای مستنداتی است جهت انتقال تجربه به شکل مدون به علاقمندان کوهنوردی و برداشتن اولین گام با روشی متفاوت و ساختن الگویی در جهت بررسی و تحلیل اینگونه حوادث می باشد.

 

 1) بخش آماده سازی قبل از برنامه و برنامه ریزی های اولیه

1-1) هدف های برنامه های آماده سازی از نظر کیفی و کمی چه بوده و بر چه اساسی تعیین شده بودند؟

1-2) چه برنامه هایی برای رسیدن به اهداف برنامه های آماده سازی تعیین شده بوده و چه مقداری از آنها انجام شد؟

1-3) آیا ارزیابی برای تعیین مقدار موفقیت دررسیدن به اهداف تعیین شده وجود داشته یا خیر و اگر داشته چه بوده است؟

1-4) آیا این برنامه ها برای تمامی افراد تیم مشترکا تعیین شده بوده یا برنامه هر یک از افراد مجزا بوده و افراد بصورت انفرادی برنامه داشته اند و مورد ارزیابی قرار می گرفته اند؟

1-5) آیا در حین برنامه های آماده سازی انجام شده تغییراتی هم در روند این برنامه ها داده شد یا خیر؟ اگر تغییرات داده شد این تغییرات بر چه مبنایی بوده است؟

1-6) چه مدت اعضای تیم در قالب تیم چند نفره و مشترکاً تمرینات شان با هم انجام شد؟

1-7) آیا مسئولیتهای افراد تیم در بخش آماده سازی قبل از برنامه تقسیم و تعیین شده بود؟

1-8) آیا سرپرست تیم در این مقطع تعیین شده بود؟

1-9) مستندات مدون مطالعات تیم در مورد قله برود پیک، (مسیر نرمال و مسیر های غیر نرمال) چه بوده است؟

1-10)مجموعه تیم و باشگاه با کدامیک از کوهنوردان خارجی که از مسیر های غیر نرمال صعود نموده اند تماس و مکاتبه ای داشته اند؟

1-11)آیا تجارب و علل عدم موفقیت تلاشهای قبلی تیم باشگاه آرش به صورت مدون و مستند قبلا برای اعضای تیم در جلساتی مشترک  به بحث گذاشته شده بود؟

  

2) بخش برنامه ریزی در زمان اجرای برنامه

 2-1) آیا اجرای برنامه صعود برنامه زمان بندی روزانه مدون داشته است؟ اگر داشته چه بوده است؟

2-2) آیا برنامه زمان بندی روزانه صعود، در تهران تدوین و در منطقه به هنگام شد یا اینکه در منطقه تدوین شده است؟

2-3) آیا برنامه زمان بندی روزانه مدون مذکور عیناً در زمان اجرای برنامه رعایت شده است؟

2-4) اگر برنامه زمان بندی مدون  عیناً رعایت شده ضعف های برنامه چه بوده ؟

2-5)سه شب بیواک در ارتفاع بالای 7200  متری برای صعود در مسیری جدید بر چه اساس و با چه اصول علمی و خصوصاٌ پزشکی کوهستان طراحی شده بوده است؟ دلیل ادامه برنامه پس از رسیدن به هدف روز اول پس از دو روز صعود سنگین، از نظر سر پرست برنامه چه بوده است؟

2-6) ماکزیموم و اوپتیموم آنالیز کالری مصرفی افراد تیم در هم‌هوایی‌ها و در حمله نهایی بر چه مبنایی محاسبه شده است؟ ارائه مستندات زمان اجرای برنامه

2-7) اگر برنامه رعایت نشده است مکانیزم طراحی شده برای تغییر برنامه چه بوده و چه کسانی تصمیم گیری می‌کردند و برنامه را تغییر می‌دادند؟

2-8) اگر خود تیم صعود کننده تصمیم گیری می کرده چرا چنین تصمیماتی گرفته شده است؟ (بررسی همزمان مسائل روانی تیم)

 

 3) نحوه اجرای برنامه وداشتن پویایی وانعطاف درطی برنامه وتصمیم گیری بموقع براساس مسائل غیربرنامه ریزی شده و غیر مترقبه

3-1) آیااجرای برنامه به شکل روزانه ارزیابی می‌شده است؟

3-1) آیا چنانچه ارزیابی روزانه در طی مدت برنامه باعث تغییر در برنامه بوده است، این تغییرات،ارزیابی وبررسی شده اند و متناسب باآنها برنامه تغییر داده شده است؟(صحبت های کوهنوردآمریکایی دراسلام آباددر مورد نقطه نظرات آیدین در خصوص تغییر برنامه تیم ایرانی برای حرکت به طرف بیس کمپ بخاطر حاضر نشدن مجوز تیم آمریکایی)

3-2) چه کسانی مسئولیت ارزیابی برنامه و بررسی تغببرات برنامه راداشته اند؟

3-3) تغییرات اعمال شده دربرنامه چه چیزهایی بوده است؟ وآیاتغییرات داده شده به موقع انجام شده اند؟

3-4) مرحله آخر برنامه‌ی صعود به قله چگونه رصد  می شده است ونحوه گزارش دهی واطلاع رسانی چگونه بوده است؟

3-5) سرپرست تیم درزمان اجرا رسما چه شخصی بوده است؟

3-6)  سرپرست تیم صعودکننده کدامیک از افراد بوده است؟

3-7)  آیابرنامه صعودبه قله دارای ارزیابی بوده است ومکانیزم ارزیابی و تغییر در برنامه نهایی چگونه بوده است؟

3-8) نفرات تیم صعودکننده به چه میزان درتصمیم گیری و تغیی ربرنامه موثر بوده اند؟

3-9)   آیا قسمت آخ صعود بعداز کمپ آخر که تیم بیواک می‌کرده است، طبق برنامه قبلی انجام شده؟آیا تغییرات بعدی داده شده دربرنامه چنین بوده است یا خود تیم صعودکننده تصمیم گیری و اجرا می‌کرده است؟

3-10)  برنامه بازگشت ازقله چگونه طراحی شده بوده است ودرچه زمانی طراحی شده بود؟

3-11)مسئولیتهای نفرات تیم چگونه تعیین شد و برچه اساسی بوده است؟

 

4)  مسائل روانی افرادتیم اعم از مسائل وروحیات روانی مسلط درباشگاه،سرپرست،افرادتیم،وافراد موثر قبل ازبرنامه و در طی برنامه

4-1)  آیادرانتخاب تیم اعزامی به برنامه،  مسائل روحی و روانی وسوابق افرادبررسی و توجه شده است؟

4-2)  اگربررسی شده بوده، مستندات آن زمان کجاست ونتایج چه بوده است؟

4-3)  آیا مسئولیت های واگذارشده به افراد در برنامه متناسب باظرفیت های روحی وروانی آنان بوده است؟

4-4)  فشارهای وارد به افراداز نظرروحی وروانی قبل ازبرنامه ودرطی برنامه چه مسائلی بوده است؟

(زندگی شخصی افرادبایستی بررسی شو، مشکلات برنامه وتاثیرات آن بررسی شود، مسائل روحی افرادازقبیل درونگرابودن، برونگرابودن وجاه طلب بودن وقدرت طلب بودن و خودنمابودن باید توسط کارشناسان خبره روانشناسی ورزشی بررسی شود)

4-5)  آیارفتارهای دیگران ماننداعضاءخانواده، دوستان، همنوردان ومسئولین برنامه درتشدید یاکاهش

رفتارهای روانی افراد تاثیرگذار بوده است؟ به عبارت دیگر رفتار ها و عملکرد  دیگران بر تشدید رفتارهای احساسی و دور شدن از رفتارهای منطقی موثر بوده  است یاخیر ؟

 4-6)  بدون شک رسیدن به یک هدف و موفقیت می‌تواند بر مسائل شخصیتی وروحی- روانی افراد تاثیرگذار باشد واین تاثیر می‌تواند برای رسیدن به آن موفقیت باعث شود فرد از روال منطقی خارج شود و صرفاً هدف را و رسیدن به آن‌را بدون دیدن واقعیات درنظربگیرد. انجام این برنامه چه تاثیری بر مسائل روحی وروانی افرادتیم می‌توانسته داشته باشد؟ به گونه‌ای که افراد و مدیریت تیم برای رسیدن به این هدف از روال منطقی خارج شوند؟آیااین تاثیر باتوجه به خصوصیات بررسی شده افراد از نظر روانی درنحوه تصمیم گیری و تقسیم مسئولیتهادیده شده بود یاخیر؟

4-7)  نقش عوامل فرهنگی درالگوهای رفتاری وتصمیم گیری میبایستی بررسی شود. مثلاً در شرایط بحرانی دستور پذیرند؟ یا رفتار منطقی بجای رفتاری احساسی درشرایط بحرانی، باورداشتن به برنامه ریزی، باور داشتن به نظم وزمان بندی تاچه حدودی دربرنامه ریزی اولیه تیم مورد نظر قرارگرفته بود؟ به عبارت دیگر، نفش عوامل فرهنگی، و  هنجارهای اجتماعی و رفتارهای عمومی اجتماعی در الگوهای رفتاری و تصمیم گیری چقدر و چگونه است. مثلاً اگر در جامعه نظم پذیری و رعایت آن خیلی جدی نیست، آیا می توان انتظار داشت رفتار فردی از این جامعه در برنامه مشخصی مثل کوهنوردی کاملا منظم باشد؟ مسائلی مانند باور داشتن به برنامه ریزی، باور داشتن به زمانبندی، باور داشتن به تحلیل و بررسی و ارزیابی می تواند در چنین فردی و در یک برنامه مشخصی به حد لازم برسد و رعایت شود.

Posted in: دسته‌بندی نشده