.برای بقا، چند یوز را به هند انتقال دهید!

کوشان مهران

 بر اساس توافق‌های صورت گرفته، درسال 2014 در حدود 100 زنجیر (واحد شمارش فیل و کرگدن) کرگدن سپید پس از قراردادن میکروچیپ در زیرپوست آن‌ها برای ردگیری آنلاین، از آفریقای جنوبی به کشور باتسوانا انتقال می یابند. ولی این بار هدف اجرای یک برنامه معرفی مجدد یک گونه به زیستگاه سابق خویش پس از برطرف نمودن عوامل تهدید کننده او نیست.

در سال 1880 میلادی شاید تنها 50 زنجیر کرگدن سفید جنوبی در سرزمینی که امروز آن را آفریقای جنوبی می نامیم برجای مانده و انگشت شماری نیز در موزابیک تحت استیلای پرتغال می زیستند ولی از همان زمان دولت مردان بوئر و سپس بریتانیایی به فکر حفظ آخرین نمونه های برجای مانده این زره پوش شاخ دار افتادند. هرچند در دهه 1970-1980 کشتار هدفمند کرگدن سیاه برای شاخ آن باعث کاهش شدید جمعیت حدود 60000 زنجیری دهه 1960 به حدود تنها 2500 زنجیر در اوایل دهه 1990 گردید ولی دولت آفریقای جنوبی با قدرت از گونه هایی همچون کردن سیاه و سپید و زیستگاه های آن حفاظت نموده و جمعیت کردن سفید خود را به حدود 17000 زنجیر افزایش داده و در دهه 1990 به کشورهای کنیا، اوگاندا و نامیبیا تعدادی کرگدن سفید ارسال داشت ولی با برچیده شده دولت آپارتاید گویا رژیمی نژادپرست جای خویش را به هرج و مرج و قانون شکنی داد. در کنار افزایش بی سابقه آمار جنایت و قتل در افریقای جنوبی آمار کشتار کرگدن برای قاچاق شاخ مویین آن به بازارسیاه چین و ویتنام آنگونه بالا گرفت که بنابرآمار رسمی سال 2013 تعداد 1004 زنجیر کرگدن به دلیل شکار قاچاق از دست رفتند.

 

در تاریخ مدیریت حیات وحش همواره هنگامه های بحرانی بودند که تنها راهکار عملی پرورش و تکثیر گونه ای در خارج از زیستگاه طبیعی او بود تا پس از ایجاد ثبات در زیستگاه اصلی و برقراری زیرساخت های مناسب ان گونه به کنام واقعی خویش معرفی مجدد گردد. در سال 1923 با وجود اهتمام دولت نوپای لهستان آخرین نمونه بیزون وحشی اروپایی بدست شکارکشی از میان رفت و در همین دهه گروه های دوستدار حیات وحش (در آن هنگام گروه های دوستدار محیط زیست با تعریف امروز چندان شناخته شده نبودند) تصمیم گرفتند نمونه های بیزون اروپایی موجود در باغ وحش های آلمان( کشوری درگیر بحران های سیاسی و اقتصادی پس از شکست در جنگ جهانی اول)، سوئد و بریتانیا را به تعداد 50 سر در لهستان گردآورده و با همکاری کشورهایی که در چند سال گذشته در معرکه خونبار نبرد به پیکار می پرداختند بقای این گونه شکوهمند را در طبیعت تضمین نمایند. در سال 1911 آخرین نمونه گوزن پیر دیوید در چین مرد و اگر نبود نمونه هایی که در نیمه دوم قرن نوزدهم از نخجیرگاه امپراتوری خاقان چین در پکن به باغ وحش های اروپایی ارسال و با موفقیت تکثیر گردیدند این گونه نیز همچون فیل عاج صورتی مرکز و شمال چین تنها در آثار باستان شناسی قابل تشخیص می بود. چهارمین دوک بدفورد در کوران جنگ جهانی دوم تصمیم به گردآوری تمامی نمونه های گوزن پیر دیوید گرفت و در اواخر دهه 1980 شاید پس از قرن ها تعدادی از این گوزن منحصر بفرد فرصت یافتند که در خارج از دیوارهای بلند به زیستگاهی تالابی در نزدیکی پکن معرفی مجدد گردند.

همانگونه که در موارد بالا اشاره شد در شرایط بحرانی شاید تنها راهکار عملی انتقال گونه به شدت در معرض خطر به دیگر کشورها باشد تا با اطمینان خاطر یافتن از بقای ذخیره ژنی آن پس از رفع عوامل تهدید کننده و ایجاد پایداری در زیستگاه آن گونه به قلمروی پیشین خویش معرفی مجدد گردد. هدف نهایی برنامه های پرهزینه و زمان بر پرورش در اسارت می بایست معرفی مجدد گونه به زیستگاه احیا شده و مرتفع از عوامل تهدید کننده را سرلوحه خویش قرار دهد و مقایسه تجربه مدیریت در اسارت گوزن زرد میان رودان در ایران و اوریکس عربی در شبه جزیره عربستان شاهدی است بر عدم تحقق یافتن این هدف در ایران.

در سال 1962 یکی از مقامات بریتانیایی مستعمره عدن(جنوب کشور یمن که روزگاری به یمن جنوبی شهرت داشت) متوجه روند کاهش شدید این گونه زیبا به دلیل شکار جرگه با خودروهای بیابانی شیوخ و کارگران و کارشناسان شرکت های بهره بردار از منابع نفتی گردید و با همیاری باغ وحش لندن برنامه گردآوری نمونه هایی برای ایجاد یک ذخیره ژنتیکی و شروع برنامه تکثیر در اسارت شروع گردید و چند سر اوریکس عربی متعلق به ملک خالد، پادشاه وقت عربستان سعودی، امیر کویت و چند سر گرفتار شده در نزدیکی مرز با کشور عمان گردآوری شدند. نخست برنامه ریزان این پروژه به فکر پروریدن نمونه ها در کتیا افتادند که به دلیل واگیر بیماری تب برفکی در میان اوریکس بومی بیسا ، بهترین مکان سازگار با اینگونه باغ وحش فونیکس واقع در ایالت آریزونای ایالات متحده برگزیده گردید. با وجود هشدار های سازمان های حامی حیات وحش تا سال 1972 آخرین نمایندگان این اوریکس سپیدفام توسط شکارجیان سوار بر خودرو در عمان کشته شدند ولی از سال 1982 برنامه های معرفی مجدد به طبیعت در عربستان و عمان آغاز گردید و اکنون تعداد قابل توجهی، جز در باغ وحش ها و مجموعه های خصوصی، به طبیعت بادیه های کشورهایی همچون عربستان، اردن و امارات متحده معرفی مجدد گردیده اند.

بسیاری از دوستداران محیط زیست داستان ماریتا، ماده یوز یزدی، را بیاد دارند که چندین سال در پارک پردیسان نگاهداری می شده و با وجود برنامه ریزی برای پروردن یوزپلنگ در بموی شیراز و گویا ایجاد زیرساخت هایی با صرف زمان و هزینه پس از نه سال شاهد مرگ او به دلیل بیماری و هدررفت سرمایه صرف شده بودیم و این درحالی است که در قاموس مدیریت محیط زیست دست یابی به یک فرد مولد و زایای گونه ای در معرض خطر از دیدگاه پرورش در اسارت، خواه برنامه های پژوهشی و خواه معرفی مجدد  به زیستگاه طبیعی، بسیار حیاتی می باشد.

اکنون دو قلاده یوزپلنگ که یکی با نام کوشکی مدتی منشا حرف و حدیث بسیاری بود، در اسارت و با صرف هزینه نگاهداری می گردد. با توجه به تجربه گوزن زرد میان رودان که پس از گذشت پنج دهه هنوز جمعیتی مستقل از کمک مستقیم انسان به زیستگاه طبیعی معرفی گردیده است آیا بهتر نیست منیت و داستان غیرت و ناموس را به کناری گذاشته و واقع بینانه همچون آفریقای جنوبی عمل نماییم؟ دولت های بریتانیا، آلمان و لهستان دهه 1920 هنوز خسته و تلخ کام از جنگ خونبار جهانی اول تنها به دلیل احیای جمعیت بیزون اروپایی، این بزرگترین پستاندار خشکی زی قاره سبز، حاضر به همکاری و انتقال نمونه بیزون های ارزشمند خویش و ایجاد یک گله مادر مشترک گردیدند. آیا همکاری مشترک ایران و هند و یا حتی ترکمنستان با درنظرداشتن تجربیات کاربردی این دو کشور (با وجود بنیه اقتصادی پایین تر از ایران) در مدیریت و بهره برداری پایدار و احیای زیست بوم، در انتقال چند نمونه زادآور نمی تواند شانس بقای آخرین نمایندگان این گربه سان چالاک را در آسیا بالا برد؟

 برای ما دیگر زمانی برای مدیریت به شیوه تجربه و خطا برجای نمانده است. دریاچه ها و تالاب های خشکیده، منابع آب زیرزمینی به شدت در حال افت و جنگل ها و مراتع در حال تخریب حکایت از کاربردی نبودن بسیاری از طرح های پژوهشی می باشند که در نگاه نخست بسیار بروز و علمی می باشند.

 در جزیره سیربانی یاس کشور امارات در کرانه های جنوبی خلیج فارس پس از معرفی دو قلاده یوزپلنگ نر و ماده بالغ که به احتمال زیاد به عنوان حیوان خانگی از اتیوپی و یا سومالی قاچاق شده بودند به این جزیره حفاظت شده و دارنده جمعیت مناسبی از چهارپایان و از جمله آهوی گواتردار شنی(ماریکا) شاهد زادآوری این جانور در طبیعت بدون کمک انسان بوده ایم. ولی در جزایر ایرانی خلیج فارس زیستگاه مناسبی برای معرفی یوزپلگ وجود ندارد و بهترین راهکار برای اطمینان یافتن از بقای این ذخیره ژنتیکی همکاری با برنامه احیای زیستگاه و معرفی یوزپلنگ آسیایی به هند و بویژه راجستان دارنده جمعیت بسیار خوب غزال چینکارا و آنتیلوپ بلک باک، از محبوب ترین طعمه های یوزان نابود شده هندی، می باشد.

بهتر است این نکته را در نظر داشته باشیم که هرچند در چین و بویژه استان سیچوان سه مرکز پرورش  تکثیر پاندا وجود داشته و همواره گردشگران در کنار پژوهشگران موفق به دیدار توله پاندا ها می گردند ولی گویا هیچ برنامه معرفی مجددی برای نسل های جدید پاندا وجود ندارد.

اگر اکنون گام های استوار را برای همکاری با هند و انتقال نمونه های یوزپلنگ برای احیای آن برنداریم در صورت ریشه کن شدن این گربه سان از ایران و از دست رفتن زیستگاه او چه کسانی پاسخگوی هزینه، بودجه و مهم تر از همه این شاهکار آفرینش خواهند بود؟

پاسخ از اکنون آشکار است:

هیچکس!

خبر معرفی موفقیت آمیز یوزپلنگ به جزیره ی سر بانیاس کشور امارات را در پیوند زیر ببینید:

http://gulfnews.com/news/gulf/uae/environment/rewilding-of-cheetahs-a-big-success-in-sir-baniyas-island-1.739041

Posted in: دسته‌بندی نشده