باز هم درباره‌ی سد هراز یا منگل

عباس محمدی- خبرآنلاین

“نقل و نبات” سد اگر بر سر خودی ببارد، خوب است!

در یادداشت 1 دی نوشتم که اصلی‌ترین عامل موثر در نابودی یا تخریب تالاب‌های ایران، سدها هستند که آب را بر روی این پهنه‌های شگفت‌آور و ارزشمند بسته‌ یا به کمینه رسانده‌اند. در آن یادداشت همچنین، به عنوان یک مطالعه‌ی موردی، اشاره کردم به سد هراز که هم‌اینک در مراحل نخستین ساخت است و مانند بیشتر سدهای دیگر، اشکال‌های اساسی دارد: نادیده گرفتن رودخانه به عنوان یک کلیت یا یک سامانه‌ی زنده، دروغ‌پردازی یا اغراق در میزان آورد سالانه‌ی آب، ایجاد یا تشدید اختلاف‌های منطقه‌ای بر سر آب، پنهان‌سازی یا نادیده گرفتن زیان‌های جانبی سد، و متاثر بودن برنامه‌ی سد سازی از منافع سیاسی. در بخش پایانی یادداشت گفتم که مدیران بابلی، ایرادهای مهم (و درستی) را به پروژه‌ی ساخت سد منگل وارد دانستند، و چنین بود که پروژه‌ی جایگزینی به نام سد بلیران را مطرح کردند.

شرکت مشاور مطالعات سد بلیران اعلام کرد که این منطقه به علت آن که جمعیت کمی دارد و بر اثر ساخت سد، روستا و زمین کشاورزی و تاسیسات کم‌تری به زیر آب می رود، برای مهار آب رودخانه‌ی هراز مناسب‌تر است.

مدافعان سد منگل که پس از چند سال توانسته بودند با کمی تغییرات در طرح اولیه‌ی آن، سد را توجیه کنند، به شدت با طرح بلیران مخالفت کردند. آنان گفتند که اولا رودخانه‌ی کوچکی که در منطقه‌ی بلیران روان است، گرمرود نام دارد و ربطی به هراز ندارد و آب آن به علت وجود چشمه‌های آهکی و نمکی بالادست مناسب کشاورزی نیست و با آبگیری در مخزن، نمک بیشتری هم وارد آب خواهد شد. دوم این که حدود هزار هکتار جنگل بکر در منطقه از میان خواهد رفت و حدود ده هزار هکتار جنگل هم به علت تغییر شرایط منطقه، متاثر خواهد شد. سوم این که چون آورد گرمرود کم است، طراحان سد بلیران در نظر دارند با ساخت تونل، آب هراز را به آن سمت انتقال دهند که این کار، ده‌ها هزار هکتار شالیکاری منطقه‌ی آمل را تهدید خواهد کرد. همچنین گفته می‌شد که مدیران بابلی می‌خواهند علاوه بر آبی که از طریق لوله، از سفره‌ی آب زیرزمینی آمل به منطقه‌ی خود می‌برند، آب هراز را که حق تاریخی آمل و محمود آباد است نیز ببرند.

در سال 1376، ادراه‌ی کل منابع طبیعی مازندران، به دلیل آن که ساخت سد در بلیران، جنگل‌های بکری را نابود می‌کند، با این طرح اعلام مخالفت کرد و حتی نوشت که «ارزش اقتصادی و تولید آب منطقه، بیشتر از آب سد برای جامعه ارزش دارد» اما در همان نامه، پیشنهاد ساخت سد در جاهای دیگر مانند دره‌ی نشل یا دریوک نمارستاق را داد تا «جنگل از بین نرود و دردسرهای اجتماعی کم‌تری هم پیش آید». از اوایل دهه‌ی هشتاد، شورای شهر آمل و سازمان‌های مردمی مدافع محیط زیست شروع به نامه‌نگاری با مجلس و وزیر نیرو و سازمان محیط زیست، و همچنین کار رسانه‌ای سنگین در مخالفت با سد بلیران کردند. در مقابل، مدافعان طرح بلیران می‌گفتند که سد منگل نیز جنگل‌هایی را به زیر آب خواهد برد و به علاوه، چند روستا و چندین رستوران و مرغداری و معدن شن و… هم در دریاچه ی سد منگل غرق خواهد شد. در فروردین 81 شرکت “آب نیرو” در نامه‌ای مفصل خطاب به سازمان آب منطقه‌ای مازندران و گلستان، به مقایسه‌ی دو سد منگل و بلیران پرداخت و از جمله در آن اشاره کرد که با ساخت سد منگل «امکان تراوش آب از بستر رودخانه‌ی هراز به آبخوان پایاب عملا قطع می‌شود و این، فاجعه‌ای بزرگ برای دلتای بزرگ رودخانه‌ی هراز محسوب می‌شود». در پایان نامه آمده بود: «ارجحیت سد گرمرود با توجه به موارد فوق کاملا اشکار است».

در تابستان 83، سازمان بازرسی کل کشور در نامه‌ای خطاب به رییس قوه‌ی قضاییه، اشکالات هر دو طرح را عنوان کرد و خواستار آن شد که مشاور سومی برای مطالعات هر دو سد در نظر گرفته شود و از عملیات شروع به ساخت سد بلیران و هزینه کردن‌هایی که در آن منطقه در حال انجام است، جلوگیری شود. کمیسیون انرژی مجلس هم از وزیر نیرو (بیطرف) خواست که “گزینه‌ی سوم” به جای آن دو سد را در فاصل گزنک تا منگل (در جاده‌ی هراز) کارشناسی کند.

جالب توجه (و غم‌انگیز) است که مدیران منطقه‌های آمل یا بابل، همچنین وزارت نیرو، اداره‌ی منابع طبیعی، سازمان بازرسی کل کشور، جامعه‌ی مهندسی، و تا حد زیادی فعالان محیط زیست…، هیچ‌یک مخالفت کلی خود را با طرح سد سازی در این منطقه‌ها‌ی جنگلی اعلام نمی‌کنند و فقط ایرادهای سدسازی در زمین حریف را طرح می‌کنند، اما دوستدار ساخت سد در زمین خود هستند. گویا “نقل و نبات” سد اگر بر سر خودی ببارد، خوب است!

Posted in: دسته‌بندی نشده